رفتن به محتوای اصلی
لطفا صبر کنید...
میلاد

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

یاد تو بر شیشه ی دل یکسره سنگ می زند                       

بر تن تار و پود من عشق تو چنگ می زند

بر لب این پنجره ها به آرزو گذشت

آه .. کجای کار من پیش تو لنگ می زند

فقط آیینه میداند زبان گُنگ آهن را

کجای این شب ابری ببینم روی ماهم را

شده ی کابوس شب هایم که بی فانوس چشمانت

کجای جاده برگردم مسیر اشتباهم را..
دوباره چتر باران را گرفتم بر سر گریه

نمی خواهم کسی بیند عروس اشک و آهم را

کسی دیگر نمی پرسد در این جاده چه می خواهی

که من حل کرده ام در معمای نگاهم را
تنها نشان من از تو بهانه ی توست

زیباترین گُل گریه نشانه ی توست

چشم من خانه ی توست..

عمری مسافر این شب بی سحرم

از کوچه های خیال تو می گذرم

آه بی اثرم..

 


WeblogSkin

معرفی

شرکت نوآوران سبز احیاء (سهامی خاص) فعال در حوزه صنعت بازیافت و فرآوری آهن آلات